دانلود رمان اینم مثل من باحاله

دانلود رمان اینم مثل من باحاله

با سلام ، برای شما دوستان رمان زیبای اینم مثل من باحاله رو با فرمت های مختلف قرار دادیم ، این رمان توسط مهنا به قلم تحریر درآمده است!!


دانلود رمان اینم مثل من باحاله


 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

 رمز فایل در صورت نیاز : www.book4.ir

 منبع فایل : نودهشتیا

 با تشکر از نویسنده عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .


 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان -JAVA)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه -JAVA)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)




 قسمتی از متن این رمان :

      

هیچ وقت از درس خوندن خوشم نمیومد.
نه اینکه نخواما، نمیشد. کتابو که باز می کردم یا خوابم می گرفت یا هزارتا فکر و خیال میومد تو سرم. دست من که نبود.
گاهی اوقات فکر می کردم کلمات و حروف توی کتابا جلوی چشمم می رقصن.
پدر و مادرم که ما عزیز و آقا جون صداشون می کنیم ، فکر می کردن که من بیماری یا مشکلی داشته باشم. منو پیش هر دکتری که به ذهنشون می رسید بردن: دکتر تغذیه، روانپزشک، بینایی سنج، شنوایی سنج اما همه به اتفاق نظر می گفتند که من مشکلی ندارم.
عزیز جون بالاخره به این نتیجه رسید که اسم بیماری من تنبلیه.
البته تنبلی فقط یکی از ویژگی های من بود، من یه خصلت خیلی بارز دیگه هم داشتم. ترسو بودن.
نه اینکه از جک و جونور بترسما، از توهمات توی ذهنم میترسیدم. از تاریکی، تنهایی، حتی از سایه ی خودمم می ترسیدم.
عجیب بود که با همه ی ترسو بودنم تخیلاتم تو این زمینه واقعن قوی بود.
مثلن به محض تاریک شدن اتاق اشیا رو میدیدم که حرکت می کنن. یه باور همیشه تو ذهنم بود که اشیا به صورت نامحسوس حرکت می کنن و بالاخره یه روزی می رسه که شورش می کننو حال همه ی ما آدمهارو می گیرن.
بچگیام دوست و فامیل صدام می کردن کله نخودی ترسو.
پدرم راننده ی ماشین سنگین بود. برخلاف شغل زمختش دلرحمترین مرد دنیا بود.
شاید بهترین همدم من آقا جونم بود. چه در دورانی کودکی و چه در سالهای جوانی.
هروقت درسامو نمی فهمیدمو کلافه می شدم یا نمره ی کم می گرفتمو عزیز ازم شاکی می شد، آقا جون بغلم می کردو می بردم تو ماشینش.
لبخند میزدو می گفت: دخترم پریسا همه که نباید دکتر و مهندس بشن. دنیا به همه جور شغلی نیاز داره. رفتگر، آشپز، قصاب، بنا، خیاط، راننده و خیلی شغلای دیگه که اگه نباشن دچار مشکل می شیم. تازه اینا شغلایین که ما میشناسیم. یه شغلایی هم هست که ما اصن از وجودشون بیخبریم. مثلن تو بعضی از کشورها یه شغل هست به اسم تست کننده ی شکلات. اگه اون آدم درست شکلاتارو تست نکنه من و تو بدون شکلات میمونیم.
بعدشم دوتایی کلی میخندیدمو بابا ادامه میداد: کار کردن زن و مرد هم نداره. هر شغلی که بتونی ازش نون حلال در بیاری شغل خوبیه و هیچوقت اینو یادت نره بعضیا بزرگترین هنرشون محبت کردنه. بعضیا اونقدر خوبن که نه فقط با آدما بلکه با حیونا هم مهربونی می کنن. آدم مهربون با همه خوبه.
اونوقت من می پرسیدم: آقا جون حتی با هیولاها و جنا هم میشه مهربون بود؟
آقاجونم می خندید و می گفت: اگه اینا که تو می گی وجود داشته باشن، آره، میشه باهاشون مهربون بود.
از سن کم آقا جون بهم رانندگی یاد داد. اول دبیرستان که بودم حتی نمی تونستم دو تا عدد رو باهم جمع کنم اما رانندگی رو خیلی خوب بلد بودم. شاید این تنها هنر من بود.
ما یه خانواده ی شش نفره ایم.
آقا جون و عزیز